ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد

دل رميده ما را انيس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوي او دل بيمار عاشقان چو صبا

فداي عارض نسرين و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه ام مي نشاند اکنون دوست

گداي شهر نگه کن که مير مجلس شد

طربسراي محبت کنون شود معمور

که طاق ابروي يار منش مهندس شد

لب از ترشح مي پاک کن براي خدا

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابي به عارفان پيمود

که علم بي خبر افتاد و عقل بي حس شد

چو زر عزيز وجودست شعر من آري

قبول دولتيان کيمياي اين مس شد

خيال آب خضر بست و جام کيخسرو

به جرعه نوشي سلطان ابوالفوارس شد

ز راه ميکده ياران عنان بگردانيد

چرا که حافظ از اين راه برفت و مفلس شد

+ نوشته شده در  جمعه هجدهم تیر ۱۳۸۹ساعت 19:18  توسط دبستان شهید رحیمی 2  |